وکیل پایه یک دادگستری 09127045177عباسیان

قبول وکالت در کلیه دعاوی با حق الوکاله مناسب 09127045177

وکیل پایه یک دادگستری 09127045177عباسیان

قبول وکالت در کلیه دعاوی با حق الوکاله مناسب 09127045177

وکیل پایه یک دادگستری  09127045177عباسیان

وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی 09127045177 آقای عباسیان

انجام طلاق توافقی با کمترین هزینه و سریع ترین زمان بدون حضور زوحین

تخصص : حقوقی(املاک،مطالبات) کیفری(کلیه ی جرایم) خانوادگی(تمکین،مطالبه نفقه،مهریه،اجرت المثل،فسخ نکاح،طلاق و....) امور حسبی(ارث،وصیت،تقسیم ماترک،مطالبه سهم الارث و...) مواد مخدر و قاچاق کالا و....
وکیل دادگستری 09127045177 عباسیان

برای مشاوره و خدمات آنلاین حقوقی (محاسبه دیه ، محاسبه مهریه ، مشاوره حقوقی ، مشاوره حقوقی تلفنی ، مشاوره حقوقی حضوری ، ارزیابی رایگان پرونده حقوقی ، روزنامه رسمی (استعلام شرکت)) با شماره تماس : 09127045177 عباسیان

قبول وکالت در کلیه دعاوی حقوقی ؛ کیفری ؛خانوادگی؛ ثبتی ؛

آدرس :تهران نارمک؛ خیابان رسالت چهارراه سرسبز خیابان آیت جنوب نبش مترو سرسبز پلاک ٧١٥ طبقه ٣ واحد ٥
09127045177 آقای عباسیان

پیام های کوتاه
طبقه بندی موضوعی

حضانت اطفال در صورت جدایی والدین


👈 نگاهداری اطفال یا همان حضانت در امور تربیتی و آموزشی، هم حق و هم تکلیف ابوین بوده و طبق قوانین، حضانت فرزند تا رسیدن طفل به سن بلوغ (در دختران 9 سالگی و در پسران 15 سالگی) بر عهده والدین است.


👈 به این معنا که برای حضانت و نگهداری طفلی که ابوین او جدا از یکدیگر زندگی می کنند، مادر تا سن 7 سالگی اولویت دارد و پس از آن، حضانت با پدر است همچنین بعد از 7 سالگی در صورت حدوث اختلاف، حضانت طف.  ل با رعایت مصلحت کودک به تشخیص دادگاه خواهد بود که قانون جز در موارد استثنایی نمی‌تواند آنان را از این حق محروم کند.09127045177



👈 در مواردی پدر و مادر می‌توانند به نفع یکدیگر از حق حضانت خود صرف ‌نظرکنند بنابراین قراردادهای بین والدین در مورد حق حضانت در صورتی‌ که بر خلاف مصلحت طفل نباشد، معتبر و لازم‌الاجرا است.


👈 بر این اساس، حضانت طفل پس از 7 سالگی به طور مطلق به پدر واگذار نمی‌شود، بلکه هرگاه بین پدر و مادر طفل در مورد حضانت او اختلاف شود، معیار تعیین دارنده حضانت صرفا مصلحت طفل است.

چه ‌بسا با وجود نبود عیب و نقصی در پدر به تشخیص دادگاه، مصلحت طفل از جمله در وابستگی‌های شدید طفل و مادر و اثر سوء جدایی آنها از یکدیگر اقتضا می‌کند که حضانت او بر عهده مادرش باشد.




👈 پس از رسیدن طفل به سن بلوغ، دادگاه خود را فارغ از رسیدگی در خصوص حضانت دانسته و فرزندان حق انتخاب ادامه زندگی نزد یکی از والدین را خواهند داشت؛ در هر صورت تأمین مخارج زندگی با پدر خواهد بود.


👈 اگر پدر از دادن فرزندان زیر 7 سال به مادر خودداری کند، مادر می‌تواند با مراجعه به دادگاه، اولا الزام زوج را به پرداخت نفقه فرزند بخواهد و ثانیا برای صدور دستور موقت مبنی بر استرداد (پس دادن) فرزند، درخواست دهد.



👈 با توجه به اینکه قانون، حضانت را با مادر دانسته، دیگر نیازی نیست که وی امری را در دادگاه اثبات کند. به همین دلیل، دادگاه بدون رعایت تشریفات قانونی و خارج از نوبت، حکم استرداد طفل را صادر می‌کند و این حکم فورا قابل اجرا است تا مادر بتواند با پرداخت نفقه از سوی خود یا به شرط مطالبه بعدی از زوج به وظیفه حضانت در قبال طفل یا اطفال خود عمل کند.


👈 البته چنانچه مادر در ضمن سند رسمی طلاق، متقبل حضانت و نگهداری فرزند مشترک با هزینه شخصی خود شده باشد، نمی‌تواند به موجب دادخواست بعدی از خود سلب تکلیف کند؛ چنین درخواستی قابلیت پذیرش ندارد.


👈 ازدواج مجدد مادر، حق حضانت وی را به نفع پدر ساقط می‌کند اما در مواردی که پدر فوت کرده باشد، ازدواج مجدد مادر موجب سقوط حق حضانت وی نخواهد شد.


👈👈  #تحلیل  #رای 


  ✍#در دادخواست طلاقِ تقدیمی زوج ه¬ در تاریخ 26/10/90  حکم به رد دعوا وی صادر می¬شود متعاقبلا پس از گذشت نزدیک به 5ماه در تاریخ 24/3/91 زوجه مجدد همان خواسته را درشعبه 268 دادگاه خانواده تهران به ریاست دادرس  عموزادی طرح میکند نهایتا دادرس محترم با بیان اینکه این دعوا پیشتر مطرح شده و نسبت به ان رسیدگی صورت گرفته است با استناد به بند 6ماده84 قرار رد دعوا را صادر میکند. صرف نظر از عادت نادرست استفاده از عبارات کلی نظیر «محتویات پرونده»که برخی قضات ما نظیر دادرس محترم رای بدوی ،رسم القباله رای کرده¬اند بدون انکه بطور دقیق اشاره کنند منظور از ان محتویات چیست ، رای دادرس محترم از نظر نگارشی مختصر و مفید است اما در قسمت مقدمه رای گذشته از مشخصات طرفین و توجیهات دادخواهی خواهان، بهتر بود اشاره میشد که خوانده در این خصوص چه دفاعی دارد حتی اگر خوانده دفاعی نداشته باشد ،شایسته است در رای دست کم به سکوت  او در مقابل  خواسته و یا در صورتی که وکیل خوانده، حاضر است به دفاعیات او نیز در بیان مقدمه رای توجه شود. حسن خفیه این امر ان است که فرهنگ دادرسی چنان شکل میگیرد که   دادرس خود را از شنیدن و اظهارنظر اصحاب دعوا بی نیاز نمیداند؛ در ثانی در جایی که دادفران(وکلا) محترم در دارسی حاضرند سخن انان به عنوان دانش¬اموختگان امر در  کیفیت رای و نتیجه¬ای که دادرس در اسباب رای و نهایتا نتیجه رای می¬اورند،موثر می افتد. 

#دادرس محترم قاعده اعتبار امر مختومه را در اسباب توجیهی با این عبارات بیان میدارد « در مورد خواسته با توجه به اینکه در مورخه 26/10/90 در خصوص طلاق اظهار نظر شده و از نظر مقنن در خصوص موضوع رسیدگی شده اظهار نظر مجدّد فاقد وجاهت قانونی می­باشد(...)لذا دعوی خواهان برابر با قانون طرح نشده و اعتبار امر مختومه دارد و دادگاه به استناد بند 6 #ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد دعوی  صادر و اعلام  می نماید.» دادرس محترم به قاعده اعتبار امر مختومه کاملا توجه دارد اما یک اشتباه کوچک در مبنا موجب می¬شود ره به مقصود نرساند و با اعتراض خواهان ، رای در مرحله تجدیدنظ  نقض شود .

در قسمتی از رای دادرس محترم بدوی اشاره شده است « ...و با عنایت به اینکه اتفاق جدیدی هم از تاریخ صدور رأی دادگاه رخ نداده تا موجب رسیدگی مجدّد شود لذا دعوی خواهان برابر با قانون طرح نشده و اعتبار امر مختومه دارد» مشاهد میشود دادرس توجه دارد ، برای انکه دعوایی اعتبار امر مختومه داشته باشد سه پیش شرط : وحدت #«1اصحاب  #2 موضوع   #و3 سبب» لازم است دو پیش شرط نخست را دادرس احراز کرده است و برای پیشرط سوم یعنی وحدت سبب ، عبارت «اتفاق جدید » را اورده است یعنی به زعم او چون سبب جدیدی برای طرح این دعوا رخ نداده است پس دعوا تمام پیش شرط های سه گانه را برای اعتبار امر مختومه دارد.


آیا اگر مردی حق و حقوق همسرش را در زمان حیات ادا نکند، پس از مرگ او زن می‌تواند حقوق خود را از وراث مطالبه کند؟ آیا هرکس می‌تواند پیش از مرگ همه اموالش را به یکی از ورثه منتقل کند و برای بقیه وراث چیزی باقی نگذارد؟


سلام پدر من دارای 2 همسر و14فرزند که ازهر همسر7فرزند دارد.اواخر عمر خودبدون اطلاع فرزندان زن قدیم کل زمینهای کشاورزیش رادر دفترخانه به نام پسر بزرگتر از زن دوم میکند تا فرزندان زن اولش به این مال دسترسی نداشته باشند و آنان بتوانند زمین ها را بین 7 فرزند زن دوم تقسیم کنند. ضمنا زن اول 30 سال هست در خانه پسرش زندگی می‌کند و شوهرش هیچگونه نفقه ای اعم از خانه وخرج و مخارج در اختیار او قرار نداده. خواهشمند است بفرمایید چگونه فرزندان زن اول میتوانند به حقوقشان برسند. 1- ایا میتوانند شکایت کنند که با فریب دادن پدر سند را به نام خود انتقال داده است؟ ایا این اقدام جزء سندهای صوری محسوب میشود؟ از راهنمایی شما کمال تشکر را دارم


پاسخ :

هرکس حق دارد در زمان حیات خود، اموال خود را به دیگران منتقل کند. بنابراین در شرایط عادی، انتقال اموال پدرتان به فرزندان همسر دوم، بشرط آنکه در شرایط صحت عقل انجام شده باشد، نافذ است؛ اما اگر ایشان اسناد را در زمانی انتقال داده اند که محجور بوده اند و این امر ثابت شود، اسناد انتقال قابل ابطال می باشد. 

ضمنا زن پس از مرگ همسرش می‌تواند از حیث حق و حقوق قانونی خود مثل مهریه و نفقه که به گردن شوهرِ متوفی دارد، به وراث او مراجعه کند.


📌  کسی نمی‌تواند همسر شرعی خود را با زور و جبر به تمکین خاص وادار کند !


🚩  آنچه مسلم است در بحث تمکین، نفقه و نشوز (نافرمانی) مطمئنا مثل تمام مواردی که در مورد عقود مطرح است جبر و اکراه و فشار جایی ندارد و به هیچ وجه همچنان‌که در آغاز زندگی زناشویی نمی‌توان خانمی را مجبور کرد که تحت شرایط اجبار و فشار بله بگوید، این خانم را نمی‌توان مجبور کرد در مقابل زور و فشار، تمکین به معنای اخص یا به معنای اعم داشته باشد.


🚩  طبق ماده 1103 قانون مدنی زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند، همچنین بر اساس ماده‌ 1180 قانون مدنی هرگاه زنی بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود و همچنین ماده‌ی 1115 می‌گوید اگر بودن زن با شوهر در یک منزل متضمن خوف ضرر بدنی یا مالی یا شرافتی برای زن باشد، می‌تواند مسکن علی‌حده اختیار کند و در صورت ثبوت مظنه ضرر مزبور محکمه حکم بازگشت به منزل شوهر نخواهد داد و مادام که زن دربازگشتن به منزل مزبور معذور است نفقه برعهده شوهر خواهد بود.


📍  تمکین عام یعنی به طورکلی از شوهر اطاعت کردن و تمکین خاص یعنی در مقابل تقاضاهای جنسی شوهر تسلیم بودن منتهی تنها ضمانت اجرای عدم اجرای این موارد از طرف هرخانمی فقط ندادن نفقه است و نه هیچ چیز دیگر. یعنی وقتی ثابت شد که خانمی از شوهرش در زمینه‌های کلی زندگی مشترک اطاعت نمی‌کند یا به معنی اخص وظایف زناشویی‌اش را انجام نمی‌دهد شوهر می‌تواند دنبال مساله طلاق و گرفتن همسر دیگر برود . و از طرف دیگر می‌تواند بعد از اثبات این موارد نفقه را ندهد ولی نمی‌تواند اعمال جبر و زور کند تا چه رسد به اینکه مرتکب قتل شود.

در بسیاری از قوانین خارجی توسل مرد به زور و جبر برای ایجاد رابطه جنسی با همسر خودش مصداق زنای به عنف (RAPE) محسوب می‌شود بنابراین این‌که بگوییم می‌شود زن را مجبور کرد که به هر شکلی از شوهرش تمکین - بخصوص تمکین خاص کند - قابل قبول نیست به همین دلیل عملا هیچ محکمه‌ای حکمش را به این نحو اجرا نمی‌کند ، یعنی اگر خانمی از منزل شوهرش رفت و شوهر دادخواست تمکین داد و این خانم صراحتا اعلام کرد که تمکین نمی‌کند، چون دعوی زوج ثابت است دادگاه حکم به الزام به تمکین می‌دهد منتهی اجرای این الزام به این نحو است که مامور اجرا به منزل زوجه می‌رود و می‌گوید به منزل شوهرتان بروید که اگر زن جواب منفی دهد مامور آن را صورت جلسه می‌کند. وقتی این کار را کرد برای شوهر دو حق ایجاد می‌شود یکی این‌که نفقه زن را نپردازد و دوم این که از دادگاه تجویز نکاح دائم مجدد را بگیرد.

🔆مساله‌ای که مطرح می‌شود این است که وقتی خانمی علاقمند به ادامه‌ی زندگی مشترک با شوهرش تا این حد نیست اصولا چرا باید به ادامه این زندگی ملزمش کرد؟ 

🔱بنظر میرسد اگر دراین موارد از جانب زوجه تقاضای طلاق شود علی‌الاصول باید پذیرفت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی