ورود ثالث وشرایط دعوی ورود ثالث اصلی و تبعی
- چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۷:۲۵ ق.ظ
- ۰ نظر
ورود شخص ثالث در دادرسی مدنی ایران
نویسنده:دکتر علیرضا حسنی
چکیده: منظور از شخص ثالث همه اشخاص حقیقی یا حقوقی هستند که در دادخواست اصلی عنوانی از خواهان و خوانده ندارند.
ـ شخص ثالث میتواند قبل از ختم دادرسی در مرحله بدوی یا در مرحله تجدیدنظر در صورتی که برای خود مستقلاً حقی قائل باشد یا خود را ذینفع در محق شدن یکی از اصحاب دعوای اصلی بداند، دخالت کند.
ـ پس از صدور رأی قطعی از دادگاه بدوی یا تجدیدنظر چنانچه شخص ثالث از رأی صادره متضرر شود و در جریان دادرسی دخالت نداشته باشد، میتواند به عنوان ثالث نسبت به آن رأی اعتراض کند.09127045177
ـ گاهی دخالت شخص ثالث اجباری است و آن زمانی است که یکی از طرفین دعوا شخص ثالثی را به دادرسی جلب کند.
ـ دخالت ثالث آثاری همچون اطاله دادرسی، انحراف از قاعده صلاحیت محلی و خوانده محسوب شدن ثالث دارد که در این نوشته (به نقل از نشریه دادرسی) سعی بر تبیین شق اول دخالت ثالث در دادرسی یعنی ورود ثالث بوده است.
واژگان کلیدی: ثالث، وارد ثالث اصلی، وارد ثالث تبعی، حق مستقل، ذینفع
مقدمه: قوانین تشکیلدهنده نظامهای حقوقی بر دو نوع هستند: 1ـ قوانین ماهوی که درباره ماهیت مسائل حقوقی بحث میکند. 2ـ قوانین شکلی که راجع به شکل رسیدگی و نحوه اثبات مسائل حقوقی بحث میکند. اهمیت قوانین دادرسی از لحاظ احقاق حق و اجرای عدالت بر کسی پوشیده نیست. قانون آیین دادرسی مدنی نه فقط شیوه دادرسی را توضیح میدهد بلکه شیوه طرح دعاوی، دفاع از دعوا یا ایراد در برابر آن را نیز آموزش میدهد. ایجاد رویه واحد در رسیدگیها، طرح دعاوی و دفاع از آن از جمله اهداف آیین دادرسی مدنی است.
از نظر آیین دادرسی مدنی افراد به سه دسته تقسیم میشوند: گروه اول و دوم (خواهان و خوانده) اصحاب دعوا را تشکیل میدهند. گروه سوم که خارج از شمول اصحاب دعوا هستند در برابر دو گروه قبلی عنوان «شخص ثالث » را دارند. قلمرو اصلی ورود شخص ثالث دعاوی مدنی است که به لحاظ طبیعت ویژه خود علاوه بر متداعیین اصلی به حقوق و منافع شخص یا اشخاص ثالث مربوط است. در این نوشتار چگونگی ورود شخص ثالث در دادرسی مدنی ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
ورود ثالث از دیدگاه قانون آیین دادرسی مدنی
مواد 130 تا 134 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 مدنی به مبحث «ورود شخص ثالث» اختصاص یافته است. ماده 130 این قانون مقرر میدارد: «هرگاه شخص ثالثی در موضوع دادرسی اصحاب دعوای اصلی بر خود مستقلاً حقی قائل باشد و یا خود را در محق شدن یکی از طرفین ذینفع بداند، میتواند تا وقتی که ختم دادرسی اعلام نشده است، وارد دعوا گردد چه این که رسیدگی در مرحله بدوی باشد یا در مرحله تجدیدنظر. در این صورت نامبرده باید دادخواست خود را به دادگاهی که دعوا در آنجا مطرح است تقدیم و در آن منظور خود را به طور صریح اعلام نماید.»
اما از مجموع دیدگاههای نویسندگان آیین دادرسی مدنی در تعریف دعوای ورود شخص ثالث، میتوان گفت: دعوای ورود شخص ثالث عبارت است از اقدام قانونی شخص ثالث اعم از حقیقی یا حقوقی به موجب ارائه و تقدیم دادخواستی مستقل به دادگاه رسیدگیکننده به اصل دعوا به طرفیت یکی از طرفین یا هر دو طرف دعوای اصلی (خواهان، خوانده یا هر دو) جهت ورود در موضوع دادرسی اصلی، به منظور ابراز ادعای حق مستقلی جهت خویش نسبت به تمام یا بخشی از خواسته دعوای اصلی و یا اعلام ذینفع بودن در محق شدن یکی از طرفین دعوای اصلی ـ اعم از این که رسیدگی در مرحله نخستین باشد یا در مرحله تجدیدنظر ـ با رعایت تشریفات قانونی. (مزیدی، 12، 1386)
شرایط دعوای ورود شخص ثالث
برای اقامه دعوای ورود شخص ثالث میبایست قبلاً دعوایی تحت عنوان «دعوای اصلی» میان خواهان و خوانده مطرح و در جریان رسیدگی باشد، شخص ثالث صرفاً مدعی استحقاق حقی در موضوع دعوای اصلی جهت خویش شود دعوای ورود شخص ثالث زمانی «اصلی» محسوب میشود که شخص ثالث در موضوع دعوای اصلی برای خود مستقلاً حقی قائل باشد. در مقابل چنانچه ثالث خود را در محق شدن یکی از طرفین دعوای اصلی ذینفع بداند، دعوای ورود شخص ثالث «تبعی» خواهد بود. نفع مذکور اعم است از نفع مادی یا معنوی. بنابراین همانطوری که در صورت ورود هرگونه خسارت به منفعت مادی، ذینفع میتواند جبران خسارت و اعاده وضع را بخواهد، در مورد منافع معنوی هم هرگاه شخص مورد تعرض قرار بگیرد، به عنوان ذینفع میتواند درخواست جبران ضرر و زیان وارده را داشته باشد (شمس، 43، 1383) این امر نه فقط در قانون مسئولیت مدنی ذکر شد بلکه در قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان مصوب 11 دی 1348 نیز «منافع معنوی یک اثر هنری، ابتکاری یا علمی را به رسمیت شناخته و همچنین ابراز میدارد که در حقوق پدیدآورنده شامل حق انحصاری نشر و پخش و عرضه و اجرای اثر و حق بهرهبرداری مادی و معنوی از نام و اثر اوست.»1
از حیث زمانی امکان ورود
ثالث تا زمانی که ختم رسیدگی اعلام نشده باشد، وجود دارد؛ چه در مرحله بدوی و چه در مرحله تجدیدنظر و اصولاً ختم دادرسی همزمانی صورت میگیرد که دادگاه از رسیدگی و بررسی موضوع خواسته فراغت حاصل کند در نهایت پس از تجمیع شرایط فوق بایستی دادخواست ورود شخص ثالث با ذکر صریح مقصود از آن، تقدیم دادگاه شود. به نظر میرسد تصریح قانونگذار در ماده 130 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 از این که «در دادخواست منظور خود را به طور صریح اعلان نماید» این بوده است که شخص ثالث هدف و علت اقامه دعوا و تقدیم دادخواست خود را مشخص و ابراز کند آیا ادعای حق مستقلی نسبت به خواسته دارد یا خود را در محق شدن یکی از طرفین دعوای اصلی ذینفع میداند همچنین عدمتبیین این امر ضمانت اجرای اخطار رفع نقص را به دنبال ندارد بلکه دادگاه باید به این موضوع رسیدگی کند. (شهری، 1358، 148)
آثار ورود شخص ثالث
وارد ثالث اصلی آثاری را دربر دارد:
الف) مساله ذی نفع بودن وارد ثالث برای دادگاه مفروغ عنه* بوده، محتاج رسیدگی و اظهارنظر نیست.
ب) بر این نوع وارد ثالث آثار متعددی مترتب میشود؛ مثلاً اگر چنین وارد ثالثی از اتباع خارجه باشد، از وی تامین اخذ میشود؛ همانند دعوایی که مستقلاً طرح کنند.
ج) در صورتی که یکی از اصحاب دعوای اصلی به جهتی از جهات قانونی از دعوی خارج شود، دعوای وارد ثالث به حال خود باقی مانده، رسیدگی به آن ادامه مییابد.
د) در مورد خسارت دادرسی چنین وارد ثالثی از مقررات عمومی تبعیت میکند. چنانچه مشارالیه محکوم علیه واقع شود، باید خسارت بپردازد و اگر محکومله شود، حق مطالبه خسارت دارد. اما در مورد وارد ثالثی که برای خود مستقلاً حقی قائل نبوده، بلکه به حمایت یکی از طرفین وارد دعوا شود و خود را ذینفع در محق شدن یکی از آنها میداند، تشخیص حدود عنوان ثالث با دادگاه است و ممکن است در این خصوص بین مراجع قضایی اختلاف نظر پیش آید. (مدنی، 1348، 499)
آثار وارد ثالثی که برای خود مستقلاً حقی قائل نیست، با وارد ثالث نوع اول متفاوت است چرا که دادگاه باید تشخیص دهد چنین وارد ثالثی آیا ذینفع در محق شدن طرفی که به حمایت از او وارد شده هست یا نه؟ زیرا نمیتوان به هر کس اجازه داد به هر دعوایی وارد شود و موجبات آشفتگی دادرس را فراهم کند؛ مثلاً فرزندان مدعی علیه نمیتوانند هر یک با یک دادخواست به حمایت از پدر خود و به این عنوان که در محکوم له قرار گرفتن او ذینفع هستند وارد دعوا شوند (نوکندهای، 1380، 109) علاوه بر این، وضع شخص ثالث تابع طرفی است که به حمایت از او وارد دعوا شده است به همین جهت ممکن است به او اطلاق مدعی یا مدعی علیه بشود. همچنین در صورتی که یکی از اصحاب دعوای اصلی به جهتی از جهات قانونی از دعوا خارج شود، دعوای وارد ثالث هم خاتمه یافته است؛ مثلاً اگر مدعی دعوای خود را مسترد داشت و شرایط استرداد موجود بود، دعوای ثالث که به حمایت از او آمده است، تمام میشود یا چنانچه مدعی علیه به دعوای مدعی تسلیم شود؛ وارد ثالث حامی او نمیتواند به دعوای ادامه دهد.
اما ملاک تشخیص ذینفع بودن در دعاوی ورود شخص ثالث چیست؟
نخستین شرط کلی و عمومی نسبت به هرگونه اقامه دعوایی داشتن نفع در آن دعوا است. ماده 2 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 مقرر میدارد: «هیچ دادگاهی نمیتواند به دعوایی رسیدگی کند مگر این که شخص یا اشخاص ذینفع یا وکیل یا قائممقام یا نماینده قانونی آنان رسیدگی به دعوا را برابر قانون درخواست نموده باشند.» قانونگذار ملاک و معیاری برای شناسایی ذینفع مقرر نداشته است اما به طور خلاصه از دیدگاههای نویسندگان آیین دادرسی مدنی میتوان خصوصیات نفع را این گونه بیان داشت:
الف ـ قانونی و مشروع باشد؛
ب ـ موجود باشد؛
ج ـ شخصی و مستقیم باشد.
قواعد پذیرش اعتراض شخص ثالث به قرار رد و دعوا
قواعد پذیرش دعوی ورود ثالث اصلی ـ در اقامه دعوای ورود ثالث اصلی، وارد ثالث باید تمامی شرایط اقامه دعوا را داشته باشد. هر گاه هر یک از شرایط اقامه دعوا وجود نداشته باشد، شخص ثالث با همان رأیی که هر خواهانی در آن شرایط روبرو میشود مواجه میشود که معمولاً قرار رد دعوا است. اعتراض به این رأی تابع قواعد عمومی شکایت است. هرگاه قرار رد دعوای ورود ثالث در مرحله تجدیدنظر فسخ شود و دعوای اصلی نیز در این مرحله باشد، باید پذیرفت که دادگاه تجدیدنظر به هر دو دعوا رسیدگی میکند، زیرا رسیدگی ماهوی به دعوای ورود ثالث براساس ماده 130 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 در مرحله تجدیدنظر پذیرفته شده است. دادگاه در صورتی باید دعوای ثالث را به عنوان دعوای وارد ثالث به معنای دقیق واژه پذیرفته، توام با دعوای اصلی به آن رسیدگی میکند که دو شرط فراهم باشد. شرط نخست سلبی است؛ دعوای مذکور نباید به منظور تبانی و یا تأخیر رسیدگی به دعوای اصلی اقامه شده باشد. هر گاه دادگاه احراز کند که دعوای ثالث به منظور تبانی یا تأخیر رسیدگی است بر اساس ماده 133 ق.آ.د.د.ع.ا
.م مصوب 1379 دعوای ثالث را از دعوای اصلی تفکیک کرده است. به هر یک جداگانه رسیدگی کند. (شمس، 1383، 45) لذا در چنین حالتی دعوای ورود ثالث با قرار رد دعوا روبرو نخواهد شد (چون فرض بر آن است که خواهان شرایط اقامه دعوا را داشته است.)
شرط دوم این است که رسیدگی به دعوای اصلی منوط به رسیدگی به دعوای ثالث باشد یا دو دعوا با هم ارتباط داشته باشند. دارا بودن ارتباط یا وحدت منشأ با دعوای اصلی، ویژگی مشترک تمامی دعاوی طاری است و در صورت وجود چنین شرطی دادگاه میتواند دعوای اصلی و طاری را با هم رسیدگی کند والا باید به هر یک جداگانه رسیدگی کند.
ماده 2 قانون مجازات اشخاصی که برای بردن مال غیرتبانی به عنوان قانون مراجعه شود مصوب 3 امرداد 1307 مقرر میدارد: «اشخاصی که به عنوان شخص ثالث در دعوایی وارد شده یا به عنوان ثالث بر حکمی اعتراض کرده یا بر محکوم حکمی مستقیماً اقامه دعوا کنند و این اقدامات آنها ناشی از تبانی با یکی از اصحاب دعوی برای بردن مال یا تضییع حق طرف دیگر دعوا باشد کلاهبردار محسوب و علاوه بر تادیه خسارت وارده به مجازات کلاهبرداری محکوم خواهند شد. تبانی هر یک از طرفین دعوای اصلی یا اشخاص فوق نیز در حکم کلاهبرداری است و مرتکب به مجازات مذکور محکوم میگردد.» (قربانی، 1384، 926)
در مورد صلاحیت دادگاه رسیدگی کننده به دعوای ورود ثالث باید اذعان داشت صلاحیت نداشتن محلی دادگاه مانع رسیدگی به دعوای ورود ثالث نیست. اما اگر دادگاه صلاحیت ذاتی نداشته باشد، باتوجه به مدلول ماده 19 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 میبایست پرونده را به مرجع صالح یا مرجع تعیین صلاحیت فرستاد و در صورتی که رسیدگی به دعوای اصلی منوط به روشن شدن نتیجه دعوای طاری مذکور باشد، رسیدگی به دعوای اصلی را تا اتخاذ تصمیم مرجع صالحی متوقف کند.
روشن است که در صورت وجود تمامی شرایط دادگاه باید به دعوای اصلی و دعوای ورود ثالث تواماً رسیدگی و در رأی واحدی نسبت به هر دو دعوا تصمیمگیری میکند. در صورتی که دادگاه بدون استدلال دعوای طاری و اصلی را از یکدیگر تفکیک کند، تخلف انتظامی محسوب میشود. (کریمزاده، 1376، 377)استرداد دادخواست، رد دعوا، ابطال دادخواست، عدم استماع دعوا و زوال دعوای اصلی فینفسه هیچ اثری بر دعوای ورود ثالث اصلی و سایر
دعاوی طاری نداشته، دادگاه باید به دعوای ورود ثالث همانند دعوای اصلی رسیدگی کند. در حقیقت علاوه بر این که دعوای ورود به ثالث از این حیث تابع دعوای اصلی نیست عدم رسیدگی به دعوای مطروحه مستلزم نص تصریح قانونی است که در این خصوص چنین نصی وجود ندارد.
قواعد پذیرش ورود ثالث تبعی
وارد ثالث تبعی خود را در محقق شدن یکی از اصحاب دعوای اصلی ذینفع میداند و برای خود در موضوع دادرسی از اصحاب دعوای اصلی حق مستقلی مطالبه نمیکند. در این دعوا نیز شرایط اقامه دعوا باید وجود داشته باشد؛ بدین معنا که ثالث باید اهلیت داشته، سمت دادخواست دهنده محرز باشد و ... اما در مورد ذینفع بودن ثالث باید قدری نرمش نشان داده شود. در دعوای ورود ثالث تبعی چون ثالث برای خود به طور مستقل حقی قائل نیست اگر شرایط موجود باشد، دادگاه در رسیدگی به دعوای اصلی آن را نیز لحاظ میکند و چنانچه شرایط مفقود باشد، قرار دعوا صادر میکند، زیرا امکان رسیدگی جداگانه به دعوای ورود ثالث تبعی وجود ندارد در نتیجه باید پذیرفت که ماده 133 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 فقط ناظر به ورود ثالث اصلی است. بنابراین طبق ماده مذکور در سه صورت دادگاه نسبت به دعوای ورود ثالث مستقل از دعوای اصلی رسیدگی میکند: 1ـ زمانی که دادگاه احراز کند دعوای ورود ثالث به منظور تبانی با یکی از طرفین اقامه شده؛ 2ـ هنگامی که قصد خواهان ورود ثالث به تاخیر انداختن رسیدگی به پرونده اصلی است؛ 3ـ رسیدگی به دعوای اصلی منوط به رسیدگی به دعوای ورود ثالث نباشد. (مهاجری، 1382، 271)
آیین ورود ثالث
شروع رسیدگی دادگاه به دعوای ورود ثالث نیز مستلزم تقدیم دادخواست است. این امر در مواد 130 و 131 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 تصریح شده است. ماده 131 مقرر میدارد: «دادخواست ورود شخص ثالث و رونوشت مدارک و ضمایم آن باید به تعداد اصحاب دعوای اصلی به علاوه یک نسخه باشد و شرایط دادخواست اصلی را دارا خواهد بود.» ظاهر ماده بیانگر آن است که دادخواست ورود اصلی و تبعی در هر دو صورت باید به طرفیت طرفین دعوای اصلی تقدیم دادگاه شود. چنانچه خواهان، دعوای خود را به طرفیت یکی از اصحاب دعوای اصلی اقامه کند به استناد ماده 2 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 از موجبات قرار رد دعوا خواهد بود. ممکن است در دعوای اصلی اشخاص ثالث نیز جلب شده باشند اما بر اساس ظاهر ماده 131 دادخواست ورود ثالث لازم نیست به طرفیت مجلوب ثالث مطرح شود. (زراعت 1384، 295)
دعوای ورود ثالث از دعاوی طاری است و از جهت مالی یا غیر مالی بودن تابع دعوای اصلی است. بنابراین هزینه دادرسی آن به میزان هزینه دادرسی دعوای اصلی خواهد بود. ثالث در هر مرحلهای وارد شود، هزینه دادرسی معادل هزینه مرحلهای است که در آن وارد میشود. وارد ثالث اصلی خواهان شمرده میشود و تمامی احکام و آثار خواهان بر وی مترتب میشود؛ در نتیجه ممکن است حاکم یا محکوم شود و در صورت اخیر برابر قواعد عمومی رای صادره علیه او میتواند قابل اعتراض باشد. زوال، توقیف و استرداد دعوای وارد ثالث مشمول قواعد عمومی زوال، توقیف و استرداد دعواست. هرگاه وارد ثالث محکوم به بیحقی شود ممکن است به جبران خسارت محکوم له (خواهان یا خوانده دعوای اصلی) محکوم شود و اگر ثالث اصلی حاکم شود؛ یعنی حق مورد ادعای خواهان اصلی متعلق به او اعلام شود، باید خسارات دادرسی او را خوانده دعوای اصلی جبران کند. اما وضع وارد ثالث تبعی تابع وضع طرفی است که برای تقویت او وارد دعوا شده است؛ بنابراین نمیتواند به رایی که علیه طرف مذکور صادر میشود، اعتراض کند. در صورتی که طرف مذکور محکوم شود میتواند به پرداخت حقالوکاله دفاع از دعوای ثالث محکوم شود و اگر شرایط مقرر در ماده 515 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 قابل اثبات باشد، خسارات دادرسی را مطالبه کند. اگر ثالث به هر علتی در دعوای اصلی وارد نشود و حکم قطعی بین اصحاب دعوای اصلی صادر شود، برای او راهی جز اعتراض شخص ثالث باقی نمیماند. اما اگر شخصی به عنوان ثالث وارد دعوای اصلی شود، حق اعتراض نسبت به حکم صادره راجع به دعوای اصلی یعنی اعتراض ثالث را نخواهد داشت؛ زیرا ماده 417 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 چنین مقرر میدارد: «اگر در خصوص دعوایی، رایی صادر شود که به حقوق شخص ثالث خللی وارد آورد و آن شخص یا نماینده او در دادرسی که منتهی به رای شده است به عنوان اصحاب دعوا دخالت نداشته باشد، میتواند به آن رای اعتراض نماید.» حتی زمانی که وارد ثالث عنوان خواهان تبعی را به خود میگیرد، در عمل جزیی از اصحاب دعوا واحد از ایشان تلقی میشود. لذا ثالث با ورود به دعوا، حق اعتراض ثالث را از خود سلب میکند.کسانی که از طریق نماینده (وکیل، ولی، قیم، مدیر و ...) در دادرسی شرکت داشتهاند، ثالث محسوب نمیشوند اما نماینده میتواند به عنوان ثالث به رایی که در آن دخالت داشته است اعتراض کند. در خصوص ورود ثالث در دعوای ثلاثه تصرف عدوانی، مزاحمت و ممانعت از حق همانطوری که ماده 169 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 مقرر داشته است، تا زمانی که رسیدگی در مرحله بدوی یا تجدید نظر خاتمه نیافته است، شخص ذینفع میتواند وارد مرحله دعوا شود. در صورتی که ذینفع درمرحله تجدیدنظر وارد شود، رسیدگی دادگاه تجدید نظر به دعوای وارد ثالث نوعی رسیدگی بدوی است و از استثنائات ماده 7 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 خواهد بود، چراکه براساس ماده مرقوم رسیدگی بدوی در مرحله بالاتر به پروندهای که درمرحله نخستین نسبت به آن رسیدگی نشده ممنوع است مگر با تجویز قانون. رسیدگی به دعوای شخص ذینفعی که در مرحله تجدید نظر به تجویز ماده 169 وارد دعوا شده، نوعی رسیدگی بدوی است که قانون آن را اجازه داده است. نکته حائز اهمیت وضع رای صادره در این خصوص است. اگر ثالث در مرحله تجدید نظر وارد شود، آیا رای صادره در این خصوص قطعی است؟ هرچند رسیدگی دادگاه تجدید نظر به عنوان رسیدگی بدوی است، ولی باید گفت این رأی قطعی است؛ چرا که اگر بپذیریم آرای دادگاه تجدیدنظر در مورد دعوای ذینفع که در آن دادگاه وارد شده قابل تجدیدنظر است نتیجه آن خواهد بود که شعبهای از دادگاه تجدیدنظر که با دادگاه صادرکننده رأی دارای یک درجه است، به رأی آن دادگاه به عنوان تجدیدنظر رسیدگی میکند که چنین اختیاری در قانون پیشبینی نشده و از طرفی مرجع تجدید نظر نسبت به مرجعی که رأی او مورد رسیدگی و تجدیدنظر قرار میگیرد، باید عالی باشد. در این صورت فقط دیوان عالی کشور است که میتواند به عنوان تجدیدنظر رسیدگی کند در حالی که دیوان عالی کشور مرجع رسیدگی فرجامی است نه تجدیدنظر.
مسائل مطروحه در خصوص دعوای ورود شخصثالث
پروندهای در دادگاه بدوی منتهی به صدور رای شده است. چون رای قابل تجدیدنظر خواهی بوده، طی اعتراض، پرونده برای رسیدگی به محکمه تجدیدنظر ارسال شده است. آن مرجع با صدور نیابت قضایی پرونده را به دادگاه بدوی اعاده کرده است. در اثنای رسیدگی فردی به عنوان ذینفع دادخواست ورود ثالث تقدیم دادگاه مجری نیابت قضایی میکند. آیا دادگاه مذکور صالح به رسیدگی آن است یا خیر؟
اتفاق آرا ـ به استنادماده 130 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 چون دادخواست باید در دادگاهی که دعوا در آنجا مطرح است، تقدیم شود و در ما نحنفیه چون دادگاه بدوی فقط مجری نیابت قضایی است، لذا صالح به پذیرش و رسیدگی نیست و باید دادخواست تقدیم محکمه تجدیدنظر صاحب پرونده شود.
نظرکمیسیون ـ مستفاد از مادتین 130 و 134 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 نظربه اینکه اعاده پرونده به دادگاه بدوی صادرکننده حکم تجدیدنظر خواسته در اجرای خواسته دادگاه تجدیدنظر(تفویض نیابت قضایی) بوده است که دادگاه بدوی به عنوان مرجع قضایی نایب اقداماتی انجام دهد، لذا در چنین صورتی دادگاه بدوی صالح به رسیدگی به دعوای ورود ثالث نیست و باید دادخواست وارد ثالث را جهت رسیدگی به دادگاه تجدیدنظر ارسال دارد.
اگر شخصی تحت عنوان ورود ثالث در دعوایی وارد شود و دادگاه قرار رد دادخواست وارد ثالث صادر کند آیا شخص وارد ثالث میتواند به رأیی که در انتهای دادرسی اصلی صادر میشود، به عنوان معترض ثالث اعتراض کند؟ بعضی معتقدند که رد درخواست وارد ثالث قبل از رسیدگی مانع از اعتراض وی بعد از صدور حکم نیست زیرا این حد دخالت دخالت به عنوان اصحاب دعوا موضوع ماده 582 قانون آیین دادرسی مدنی سابق (417 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379) شناخته نمیشود؛ یعنی در صورتی که قرار رد دادخواست وارد ثالث صادر شده باشد، شخص میتواند به رأیی که در انتهای دادرسی صادر میشود به عنوان ثالث اعتراض کند زیرا شخص ثالث در دادرسی منتهی به رای مورد اعتراض دخالت نداشته است. اطلاع شخص ثالث از دادرسی منتهی به رأی مورد اعتراض و خودداری او از ورود به این دعوا به عنوان ثالث، مانع پذیرش اعتراض نیست.(عبده، 510،1369)
بنابراین چنانچه معترض در دادرسی منتهی به رای مورد اعتراض از اصحاب دعوا تلقی نشود، میتواند به رأی اعتراض کند. دکتر جلالالدین مدنی معتقد است که اگر شخص در جلسه دادرسی دعوت شود ولی حضور نیابد و یا لایحهای هم نفرستد، اگرچه از نظر لغوی مداخلهای نکرده است ولی از لحاظ قانونی دخالت داشته است زیرا به هر حال قانونا از جریان دادرسی مطلع بوده و دخالت داشته است.(مدنی، 510،1368)
تکلیف خسارتهای دادرسی شخص ثالث در حالتی که خواهان دارای حق مستقل است و در حالتی که شخص ثالث ذینفع در حقانیت یکی از طرفهای دعواست چه میشود؟
ماده 271 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 مقرر میدارد: «... چنانچه بر دادگاه محرز شود که دعوای ثالث ضمن تبانی با یکی از طرفین دعوای اصلی، برای اطاله رسیدگی اقامه شده است، در صورت محکومیت ثالث بر بیحقی، دادگاه مکلف است وارد ثالث را به پرداخت خسارت قانونی محکوم نماید.»
در این مورد دو حالت مدنظر قرار گرفته شده است:
اول ـ اگر شخص ثالث مستقلا ادعای حقی کند و حکم به نفع او صادر شود، خسارت دادرسی را از خواهان و خوانده بالمناصفه دریافت میکند و اگر حکم به محکومیت وی به ابطال دعوا صادر شود، باید به طرفین دعوای اصلی بالمناصفه خسارت بپردازد. منظور از خسارت قانونی خسارتی است که وارد ثالث برای اثبات حقانیت خود متحمل شده است؛ مانند هزینه دادرسی، حقالوکاله، دستمزد کارشناسی و غیره که به دستور قانون و یا دادگاه هزینه شده و بدون آن رسیدگی مراحل قانونی خود را طی نمیکرده است. همینطور است خسارت اصحاب دعوای اصلی تا آن حد که برای دفاع از دعوای وارد ثالث لازم بوده است.
دوم ـ در صورتی که شخص ثالث به حمایت از خواهان یا خوانده با تقدیم دادخواست وارد دعوای اصلی شده باشد، در اینکه باید خسارت بپردازد یا به لحاظ اینکه چیزی برای خود نمیخواهد، دراین خصوص فاقد مسؤولیت تلقی میشود، اختلاف نظر وجود دارد؛ بدینمعنا که عدهای معتقدند اگر وارد ثالث محکومله واقع شود، خسارت دادرسی را از محکومعلیه می گیرد و اگر محکومعلیه باشد، خسارت دادرسی را با محکومعلیه دعوت مشترکا (بالمناصفه) به محکومله میپردازند. (غفاری،1384 ، 149)
برخی بر این باورند که چون شخص ثالث مستقلاً ادعای حق نکرده و فقط به حمایت از یکی از طرفین وارد دعوای اصلی شده است و در واقع شخصیت مستقلی ندارد، در صورت محکومله شدن نباید خسارت بگیرد و چنانچه محکوم علیه باشد نیز نباید خسارت بدهد، زیرا خسارت بین متداعیین اصلی قابل محاسبه و مطالبه است و ثالث که تبعا و به حمایت از یکی از طرفین وارد دعوای اصلی شده است، مستقلاً مسئولیتی ندارد. رویه قضایی در محاکم ایران نیز به همین صورت است. ولی متاسفانه در قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب 1379 این منطوق حذف شده است. میتوان گفت: با وضعیت فعلی مطالبه خسارات تابع عمومات بالاخص مواد 502 و 503 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 میباشد.
نتیجه گیری
یکی از حوادثی که ممکن است در جریان دادرسی پیش آید، دخالت اشخاص ثالث است و منظور از شخص ثالث همه اشخاص حقیقی یا حقوقی هستند که در دادخواست اصلی عنوانی از خواهان و خوانده ندارند. ورود و جلب شخص ثالث در جریان دادرسی ممکن است با دعوی پیوند بخورند ولی اعتراض شخص ثالث یکی از طرق شکایت از احکام است و وقتی در دعوایی حکم یا قراری صادر شده باشد که مخل یا مضر به حقوق اشخاص ثالث باشد. این اعتراض انجام میگیرد و شرط اصلی اعتراض ثالث این است که در جریان دادرسی منتهی به صدور حکم دخالتی نداشته باشد. در خصوص ورود شخص ثالث باید گفت که به موجب ماده 130 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 «هرگاه شخص ثالثی در موضوع دادرسی اصحاب دعوای اصلی برای خود مستقلاً حقی قائل باشد و یا خود را در محق شدن یکی از طرفین ذینفع بداند، میتواند تا وقتی که ختم دادرسی اعلام نشده است، وارد دعوا گردد چه این که رسیدگی در مرحله بدوی باشد یا در مرحله تجدیدنظر در این صورت نامبرده باید دادخواست خود را به دادگاهی که دعوا در آنجا مطرح است تقدیم و در آن منظور خود را به طور صریح اعلان کند. باید توجه داشت که بعد از اعلام ختم دادرسی، دعوای ورود ثالث پذیرفته نمیشود و چنین شخصی میتواند بعد از صدور حکم به عنوان معترض ثالث به حکم صادره اعتراض کند گرچه قانونگذار در مقام بیان از ورود شخص ثالث در مراحل بدوی و تجدیدنظر بحث کرده است ولی به نظر میرسد ورود شخص ثالث در مرحله فرجامی نیز مجاز باشد. دعوای وارد ثالث همانند: دعوای نخستین محتاج به تقدیم دادخواست است. در این مورد، به موجب ماده 131 ق.آ.د.د.ع.ا.م نصب 1379 «دادخواست ورود شخص ثالث و رونوشت مدارک و ضمایم آن باید به تعداد اصحاب دعوای اصلی به علاوه یک نسخه باشد و شرایط دادخواست اصلی را دارا خواهد بود.» در این مورد خواهان وارد ثالث باید منجزاً خواسته خود را روشن کند که آیا مستقلاً برای خود حق قائل است یا خود را ذینفع در حاکمیت احد از اصحاب دعوا میداند. در صورت نبودن وقت کافی به دستور دادگاه وقت جلسه دادرسی تغییر و به اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد. این بدان دلیل است که مثل هر دعوای دیگری طرفین دعوای اصلی میتوانند به ورود شخص ثالث در دعوا ایراد کنند یا نسبت به دعوای مذکور و مدارک و مستندانی که ارائه شده است، ادعاهایی را مطرح کنند و دفاعیاتی را به عمل آورند. دادگاه مکلف است قبل از ادامه رسیدگی، تکلیف ایراد اصحاب دعوای اصلی را روشن کند. بدیهی است که ورود شخص ثالث در برخی از موارد میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد و جهت اطاله دادرسی مطرح شود که در این موارد به موجب ماده 133 ق.آ.د.د.ع.ا.م مصوب 1379 دادگاه دعوای ثالث را از دعوای اصلی تفکیک کرده است و به هریک جداگانه رسیدگی میکند و به موجب ماده مرقوم رد یا ابطال دادخواست و یا رد دعوای شخص ثالث مانع از ورود در مرحله تجدیدنظر نخواهد بود. در هرحال، در مورد مسائلی که در مورد ورود شخص ثالث مطرح میشود، ترتیبات دادرسی در مورد ورود شخص ثالث در هر مرحله اعلام نخستین یا تجدیدنظر، برابر مقررات عمومی راجع به آن مرحله است.