اموال و مالکیت وتقسیم بندی اموال وانواع مالکیت
- جمعه, ۲۶ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۲۸ ق.ظ
- ۰ نظر
* اموال
مال
تقسیم بندی اموال:
1-مادی وغیرمادی:
مادی :به مالی گفته می شود که قابل لمس باشدووجودخارجی داشته باشد.مثل:اتومبیل،میز
غیرمادی
2-مثلی وقیمی:
مثلی : به مالی گفته می شودکه مثل وشبیه آن وجودداشته باشد.مثل:گندم،خودکاربیک ،تلف کننده مال مثلی بایددرمقام جبران ،مثل ومانندهمان رابه مالک برگرداند.
قیمی
3-اعیان ومنافع:
اعیان
عین برسه نوع است(معین،کلی،کلی درمعین)
الف-عین معین
*عین معین خودبردونوع است:(مفروزومشاع)
عین مفروز:مالی است که مالک آن یک فردخاص است.
عین مشاع:مالی است که مالکیت آن به بیش ازیک فرد تعلق دارد.
ب-عین کلی
ج-عین کلی درمعین
منافع
منافع بردودسته تقسیم می شوند:(حصه وثمره).
حصه
ثمره
بیع:به خریدوفروش یک مال عین گفته می شود مثل:مغازه،باغ
اجاره
*یک سری ازاموال هستندکه باانتفاع ازبین نمی روند.مثل:منزل،مغازه
*گروه دیگر اموالی هستند که باانتفاع ازبین می روند.مثل:موادخوراکی.
4-اموال منقول، غیرمنقول ، غیرمنقول حکمی.
منقول
غیر منقول
اموال غیرمنقول به چهاردسته اند:
)غیرمنقول ذاتی،غیرمنقول بواسطه ی عمل انسان،غیرمنقول حکمی،غیرمنقول تبعی)
1-غیرمنقول ذاتی:
2-غیرمنقول بواسطه ی عمل انسان
م.12ق.م:مال غیرمنقول آن است که ازمحلی به محل دیگرنتوان نقل نموداعم ازاینکه استقرارآن ذاتی باشدیا به واسطه عمل انسان به نحوی که نقل آن مستلزم خرابی یانقص خودمال یامحل آن شود.
مثل:آیینه بکاررفته دردیوارخانه ،لوله های بکارفته درساختمان.
*تفاوت مال غیرمنقول ذاتی وغیرمنقول بواسطه عمل انسان : مال غیرمنقول بواسطه عمل انسان پس ازجداشدن به ماهیت منقول خویش برمی گردد،اگرچه ممکن است ناقص یامستهلک شود.
*میوه درخت تاچیده نشده غیرمنقول است اماپس ازجداشدن منقول می باشد*
*فایده تقسیم بندی اموال به منقول وغیرمنقول
1- محدودیت هایی برای اتباع بیگانه درمورد تملک اموال غیرمنقول ایجادمی کندوبراحتی نمی توانند مالک آن شوندمگردرشرایط خاص.
2- دعاوی راجع به اموال غیرمنقول درمحل مال بایدمطرح شود.
مواد-12.13.14.15ق.م.مطالعه شود.
3-اموال غیرمنقول حکمی
*نکات مهم درماده 17:
1- به لحاظ صلاحیت محاکم وتوقیف اموال.
2- فقط برای زراعت وامور کشاورزی بکارروند.
3-الف- اموال ،مالکیت آنهادریدیک نفر باشد.مثال:بذر،تراکتور.
*چنانچه فردی روی زمین اجاره ای باتراکتورخودکارکنددر اینصورت زمین از اموال غیرمنقول او محسوب نمی شود چون جزودارایی های وی نمی باشد.
ب-اموال مختص به کشاورزی وزراعت باشد.
مثال: 1-3-اگرفردی باتراکتور کشاورزی،باربری وجوشکاری هم می کند دراینصورت تراکتور مشمول ماده17نمی شود.
2- 3- اگرتراکتوردرچندمزرعه برای مالکین مختلف کارکند مشمول ماده17 نمی شود.
3- 3- اگرتراکتورمالکیت مشاع داشته باشد مشمول ماده17 نمی شود.
4- غیرمنقول تبعی:حقوق مالی ودعاوی که موضوع آن غیر منقول است وازاین لحاظ تابع اموال غیرمنقول محسوب می شود.
(حق
اقسام حق
حق عینی :حقی است که شخص به طورمستقیم وبی واسطه نسبت به چیزی پیدا می کند.کامل ترین حق عینی مالکیت است.
درخصوص مال منقول حقوق آن هم منقول است .مثال:حق استفاده ازخودرو.
حق دینی
درخصوص مال غیرمنقول حقوق آن هم غیرمنقول است. مثال:حق استفاده ازاجاره.
* حق دینی
الف- تعهدبه انتقال مال:اگرمال غیرمنقول باشد مثل خانه تعهدهم غیرمنقول است.
ب- تعهدبه انجام یک عمل
تعهدعینی:تعهدی است که ازمحل عین معین بایدبجاآورده شود.مثلاباغداری تعهدکندازمیوه درختی معین سالیانه مقداری به طلبکاربدهد.
تفاوت حق عینی ودینی:
1-درعینی فقط دوعنصرموضوع حق ومالک وجوددارد.
دردینی سه عنصر،طلبکار،مدیون وموضوع تعهدمطرح است.
2-موضوع عینی همیشه یک شییء مادی است.
دردینی می تواندشییءیاعین معین باشدمانند:تعهدبرتسلیم خانه وممکن است ناظربه انجام یاخودداری ازکاری باشد.
3-سبب ایجادحق عینی محدودوقانون آن رامعین می کند.
ولی حق دینی رابطه خاص دوطرف باحکومت اراده است که درقالب قراردادمعین می کنند.
4-حق عینی دربرابرهمه قابل استناداست.
امادینی نسبت به شخص مدیون قابل اجراست.
5-عینی متضمن حق تعقیب است.
امادینی حاوی حق تعقیب نیست وموضوع آنرافقط ازمدیون می توان خواست.
6-حق عینی متضمن حق تقدم برای مالک آن است.مثلا:اگردارایی تاجری جوابگوی پرداختن دیون اورانکند،صاحبان حقوق عینی بردینی حق تقدم دارند.
طرح دعاوی
اموال غیرمنقول ماده18 یاخواسته غیرمنقول.
طرح دعوی اموال منقول مانند
طرح دعوی اموال غیرمنقول مانند
ماده 19:اشیایی که نقل آن ازمحلی به محل دیگرممکن باشدبدون اینکه به خودیامحل آن خرابی واردآیدمنقول است.
ماده20:کلیه دیون،ازقبیل قرض وثمن مبیع،مال الاجاره عین مستاجره از حیث صلاحیت محاکم درحکم منقول است ولواینکه مبیع یاعین مستاجره ازاموال غیرمنقوله باشد.
سرقفلی :تابعیت دوگانه دارد،هم منقول وهم غیرمنقول محسوب می شود.
( اموالی که مالک خاص ندارند
1-مشترکات عمومی 2-مباحات3-مجهول المالک.
مشترکات عمومی:دولت ها به لحاظ خدماتی که می دهندیک سری اموال رادرمالکیت خوددارند.
مواد24و25و26ق.م
مباحات: اراضی موات ومعطل.
ماده27ق.م:اموالی که ملک اشخاص نمی باشدوافرادمردم می توانندآنهارامطابق مقررات مندرجه دراین قانون وقوانین مخصوص مربوطه به هریک ازاقسام مختلفه آنهاتملک کرده ویاازآنهااستفاده کنند،مباحات نامیده می شوند ،مثل اراضی موات، یعنی زمین هایی که معطل افتاده وآبادی وکشت وزرع درآنها نباشد.
شروط مباحات:
1-نداشتن مالک2 -امکان انتفاع مایملک.
تملک مباحات بوسیله ی حیازت صورت می گیرد.(حیازت=بدست آوردن)حیازت اشیاءنسبت به نوع آنها متفاوت است.
مثلا:حیازت حیوان غیراهلی شکاراست ودفینه کشف آن وزمین احیاء آن است.
ماده146ق.م:مقصودازحیازت تصرف ووضع یداست یامهیاکردن وسایل تصرف واستیلا.
اقسام مباحات
1-زمین های موات
تحجیر
2- آبهای مباح
(آبهای زیرزمینی ،که بوسیله حفرچاه استحصال می شودو آبهای جاری روی زمین ،بامجرایا نهر)
قاعده ی تساوی
مثال:یک اتومبیل به ارزش 30میلیون ریال تلف شده پس هرکدام باید به اندازه ی 10میلیون ریال جبران خسارت کنند.
یا انجام تعهد.مثلا5:نفرتعهدانجام یک کاری راداده اند دراثرعدم انجام آن 50میلیون ریال خسارت واردشده بنابراین هریک به تساوی مسئول جبران خسارت هستند.
قاعده ی قرعه
*درقرعه همیشه اختلاف بین دونفراست.
3-معادن
4-دفینه
م.173:دفینه مالی است که درزمین یابنایی دفن شده وبرحسب اتفاق پیداشود.
*م. :174:دفینه که مالک آن معلوم نباشدملک کسی است که آن راپیداکرده است.
دراین صورت هرکس آنراپیداکردمالک آن است،بجزدفینه ای که مربوط به آثارومیراث فرهنگی کشورباشد.
5-شکار.
آن دسته ازاموال که مالک دارنداماامکان پیداکردن آن وجودندارد به اذن حاکم به مصرف فقرا می رسدودودسته اند.
1- لقطه 2- حیوانات ضاله
لقطه دارای دوشرط است :
الف-دارای مالک خاص باشد .
ب- مالک آن را گم کرده باشد
پس اموال مسروقه یامالی راکه کسی مخفی کرده است لقطه محسوب نمی شود.
حیوانات ضاله
شرایط ضاله :
*م.170: حیوان گمشده یاضاله عبارت ازهرحیوان مملوکی است که بدون متصرف یافت شودولی اگرحیوان مزبوردرچراگاه یانزدیک آبی یافت شودیامتمکن ازدفاع خوددرمقابل حیوانات درنده باشد ضاله محسوب نمی گردد
(مالکیت
1-مالکیت(اعم ازعین یامنفعت) .م.29
2-حق انتفاع.
م.40: حق انتفاع :عبارت ازحقی است که به موجب آن شخص می تواندازمالی که عین آن ملک دیگری است یامالک خاصی ندارداستفاده کند.
3-حق ارتفاق به ملک غیر.
مالکیت منافع
حق انتفاع
م43:اگرحق انتفاع عبارت ازسکونت درمسکنی باشد،سکنی یاحق سکنی نامیده می شودواین حق ممکن است به طریق عمری یا به طریق رقبی برقرارشود.
* درمالکیت منافع
مثلا قرارداداجاره به مدت یک سال بین دونفرمنعقدمی شود (باغ=عین ومیوه=منافع)
یک سال ازقراردادگذشته مقداری میوه به درختان باقی است چون مستاجرمالک منافع است پس مالک میوه ها هم نیزمی باشد.
حق انتفاع:فردی باغی را به مدت یکسال به شخص (ب) می دهدبااین شرط که تایک سال حق انتفاع ازباغ راداشته باشد.لذا فرد(ب) پس ازانقضای مدت نمی تواندادعای انتفاع داشته باشد.
{مطلق بودن،انحصاری بودن،دائمی بودن}
1-مطلق بودن مالکیت،باتوجه به ماده30ودواصل40 و44قانون اساسی ،هرمالکی نسبت به مال خودحق هرگونه تصرف وانتفاع رادارد.
*اصل40مانع سوءاستفاده از افراد می شودازحق مالکیت ،که حق مالکیت یک فردنبایددرجهت ضرربه غیریامنافع جامعه باشد.
*اصل44نهایت اصل آزادی مالک رادراین می داندکه نبایدباعث ضرربه افرادوجامعه سود.
*اصل تسلیط:بیان کننده این است که هرفردمالک حق تصرف به ملک خودرادارددرحدودعرف ونسبت به آن چیزی که منع نشده مجازاست.
*قاعده لاضرر: طبق این قاعده ضرررساندن به مال غیرمجازنیست،فردبه عنوان مالک درملک خود می تواندتاجایی تصرف داشته باشدکه به غیر ضرری نرساند،اگربین اصل تسلیط ولاضررتعارض پیداشودقاعده لاضررتقدم داردزیرا انگیزه غیرخواهی اولولیت دارد به انگیزه خود خواهی.
2-انحصاری بودن مالکیت: مالک حق داردهرتصرفی راکه مایل است درمال خودش انجام دهدومانع تصرف دیگران درمال خودشودلذاقانون هم ازمالک حمایت نموده ودرصورت تجاوزبامتجاوزبرخوردمی شود.
ماده30و31: ماده31:امروزه انحصاری بودن مالکیت ،به معنی مالکیت انحصاری مطلق وجودندارد وبوسیله قانونتخصیص خورده(محدودشده)
مثال: زمانیکه یک روستاتبدیل به شهر می شودنیازشهروشهرداری دراین است که قسمتی اززمین های مالکین تبدیل به جاده شهری شودلذاشهرداری فردمالک راملزم می کندآن قسمت رابه صورت معوض واگذارکند.( تخصیص قانونی)
3-دائمی بودن مالکیت: درقانون هیچ ماده ای وجودنداردکه اشاره داشته باشد براینکه مالکیت یک فرد امری دائمی نیست.درموردمالکیت منافع درماده468تصریح شده است که مدت بایدمشخص باشد.
خصلت دائمی بودن مالکیت این است که حتی بافوت شخص مالکیت ازبین نمی رودبلکه منتقل می شودازدائمی بودن مالکیت دونتیجه حاصل می شود:
1-حق مالکیت تازمانی که موضوعش ازبین نرفته باقی است.دربرخی موارداستثناوجودداردکه مال تلف نشده امامالکیت آن ساقط می شود،مانند:وقف.
2-چنانچه مالکیت معطل بماندنیزازبین نمی رود.مثلا:مالک متوفی شده واموالش توسط ورثه تقسیم نشده باشدعدم تقسیم دال برعدم مالکیت نیست.
مالکیت یک حق دائمی است که به موجب آن شخص می توانددرحدقانون درمال خود تصرف داشته باشدوازمنافع آن بهره مندشود.
تحلیل مالکیت
مواد141تا151بررسی شود.
141:نقش آبادکردن راعرف تعیین می کند.
142و143:قصدتملک نیازاست.
148: اگرتحجیرباعث اولویت گرددبایدچندشرط موجودباشد.
1-عادتاعرف آن عمل رابه عنوان شروع احیاقبول کند.مثلا:درزمین زراعی حفرگودال برای درخت.
2-تحجیرباید احیاباشد،به تنهایی کافی نیست.
3-حدومقدارتحجیربایدمشخص باشد.
149-باتوجه به قانون مصوب1370بسیاری ازمصارف نهرهالغوشده ودرصلاحیت مراجع دولتی قرارگرفته است.
150: عمل ومخارج:منظورازعمل کارووقتی است که افرادبرای کندن زمین صرف کرده اندومخارج هم مشخص است.
151:تصرف بایدبااجازه ورضایت شرکا باشد.
152: یکی ازشرکابااذن بقیه نهراختصاصی داردپس نسبت به آن تصرف کامل دارد.
162: اگرمالک اصلی مالی بعدازتصرف مالش توسط دیگری پیداشودوادعای مال خودراداشته باشد،چنانچه عین آن مال موجودباشدشخص موظف به برگشت آن است ولی اگرتلف شده باشدفردی که پیداکرده ضامن نیست.
اختیارات مالک:
اختیارات مالک نسبت به اموالش نامحدودنیست وموادقانونی دامنه اختیارات رامحدودومشخص می کند.
مثلا: درمورداختلافات بین دوهمسایه دریک دیوارمشترک
درموردمعادن نیزچون منفعت همگانی دارددولت به افراداجازه دخالت واستفاده شخصی نمی دهدبنابراین. دولت(شخص حقوقی)به اشخاص حقیقی اجازه می دهددراین مورداقدام نمایند
ماده109:نکته،{مگراینکه}قراینی موجودباشدکه دیوارمتعلق به یک شخص است مانند:
1-ترصیف:110-متصل شدن قسمتی ازدیواربه ساختمان به نحوی که جداشدن ازآن میسرنباشد،یعنی آجرهای ساختمان بصورت کلاف باشد.
2-سرتیر:اگریک طرف روی دیوارسرتیروجودداشته باشد،دیواراختصاصی می شود.
3-رف(طاقچه):اگردردیواروجودداشته باشددیوارمتعلق به صاحب رف است.
*ماده132:
1-تصرف به قدرمتعارف:مالک حق تصرف نسبت به مال خودرادارد،اماحتمابایدقواعدعمومی(عرف وقانون)رارعایت کند .مثلاشخصی درکناردیوارخانه خوددرمجاورت خانه همسایه منبع آبی قرار می دهدکه بدلیل نشت رطوبت به دیواروی خسارت می زند،اینجاتصرف به قدرمتعارف محسوب نمی شود،بنابراین دراین حالت حق چنین استفاده ای راندارد.
2-رفع حاجت یارفع ضرر:
مثال 1:فردی درکناردیوارمنزل خوداقدام به احداث باغچه ای می کنددراثررطوبت دیوارهمسایه
آسیب می بیندوبه وی ضرر می رسد،دراینجااین عمل یعنی زیباسازی به قیمت خرابی دیوارهمسایه مبین رفع ضررنیست.
*نقش عرف دررفع حاجت بسیارمهم است.
مثال 2:ورودضرردراثررفع حاجت،فرددرمال خودش تصرف می کنددرنتیجه این تصرف به دیگری خسارت واردمی شوداماملزم به جبران خسارت نیست.
مانندوجودمجرای آب بین کوچه وخسارت واردآمده به دیوارفردی که داخل کوچه است،دراین حالت فردموظف به پرداخت خسارت نمی باشد،چون مجری بدلیل رفع حاجت وجلوگیری ازخشک شدن باغ است.
دیوارمشترک دیواری ا ست که حدفاصل دوملک باشد.
*درموادقانونی نکاتی نظیرمگراینکه ،یا . . .حائزاهمیت است.
ماده35:
ماده1321:اماره عبارت ازاوضاع واحوالی است که به حکم قانون یانظرقاضی دلیل برامری شناخته شده باشد(اعتباراماره ظاهری است واحتمال اینکه باواقعیت منطبق نباشدوجوددارد)زمانیکه اماره بادلیل تعارض داشته باشداعتباردلیل بیشترازاماره است چون دلیل قطعی است امااماره ظاهری.
*اداره دیوارمشترک:
الف: اگربین طرفین قراردادی منعقدنشده باشدوبین آنهااختلاف نظری هم نباشد،اداره دیوارباهزینه های مشترک خواهدبود.
ب: زمانیکه توافق و قراردادی وجودنداردواداره دیوارباتوجه به ماده114صورت می گیرد.
تصرف دردیوارمشترک: هریک ازشرکااین حق رادارندازدیوارمشترک تاجائی که مانع تصرف شریک دیگروبهره بردن آن نشود.
تخریب دیوارمشترک: احتمال می رود به عمدیاغیر عمددیوارخراب شود(نکته)تخریب رابه همه شرکا واردساخته(یکی ازشرکادیوارراتخریب کرده)جبران خسارت به دوشکل صورت می گیرد:
1-شخص مخرب ملزم است مثل همان دیواررابناکند.
2-چنانچه امکان جبران خسارت بصورت مثل مال وجودنداشته باشد، فردمخرب ملزم به پرداخت هزینه ساخت به سایر شرکاست.
مال مشاع:مالی که بین چندنفرمشترک است،مالکیت مشاع درهردودسته ی اموال منقول وغیرمنقول وجوددارد.
اشاعه: درحقوق تعریف مشخصی وجودندارد،اما درعرف به حالت تقسیم شده مال مشاع می گویند.
مواد: 113 ،117،120،130،133ومطالعه شود
عقدلازم: ماده185ق.م:عقدی است که طرفین حق برهم زدن آنراندارندمگردرمواردمعینه.
عقدجایز:عقدی است که هریک ازطرفین می توانندآن رافسخ کنند.
1-مالکیت تبعی برثمره ومنافع حاصل ازمال.
2-مالکیت تبعی برمتعلقات مال.
یکی ازشروط مالکیت بحث مطلق بودن مالکیت آن است،حق مالکیت تنهامختص به خودمال نیست،بلکه به توابع ومتعلقات مال ومنافعی راکه ممکن است بدست بیاوردشامل می شود.
ماده32:تمام ثمرات ومتعلقات اموال منقوله وغیرمنقوله که طبعایادرنتیجه عملی حاصل شده باشدبالتبع مال ملک اموال مزبوره است.
ثمرات یک مفهوم کلی است که دربردارنده منفعت،نماومحصول است بطورکلی هرچیزی که اززمین باغ یامال حاصل می شودثمره است.
*محصول اختصاص به منافع حاصل اززمین وباغ دارد.
*اما نماومنفعت درمورداموال منقول وغیرمنقول یکسان بکار می رود،همچنین منفعت به فایده ای گفته می شودکه بتدریج ازمالی بدست آید.مانند:نتایج حیوانات.
مفهوم کلی متعلقات درماده38آمده است.
نکته موجوددراین ماده درقسمت مگراینکه می باشدیعنی اینکه درست است که افرادباتوجه به مالکیتی که درمال دارند حق استفاده دارند.امااستثنائاتی نیزممکن است.
مالکیت تبعی هم نسبت به ثمره است هم متعلقات ماده33.
نما:رشدخودبه خودی محصولات یاچاقی گوسفند رانماگویند.
هرچیزی که درزمین رشد می کندیا می رویدمال شخص مالک زمین است مگراینکه نماحاصل نهال یاحبه ازغیرحاصل شده باشد.که دراین صورت درخت یامحصول مال صاحب اصله است.
ماده 34:نتایج حیوانات درملکیت تابع مادراست وهرکس مالک مادرباشدمالک نتایج آن هم خواهدبود.
*ماده35:اصل براین است که متصرف مالک آن مالی است که درآن تصرف دارد،حال اگرفردی مدعی مالکیت باشدودارای سند،باتوجه به ماده35تکلیف چیست؟
تعارض تصرف فعلی ومالکیت سابق!
زمانی که شخص الف متصرف یک ملک است وشخص ب مدعی مالکیت،ضمن اینکه ب
وقتی مالکیت سابق کسی بریک ملک ثابت شود،متصرف فعلی بایدبتواندمالکیت خودرااثبات کندیابنابه دلایلی مستندومستدل انتقال مالکیت راثابت کند.چون تصرف مبین اماره مالکیت است وبه معنی دلیل انتقال نیست بنابراین متصرف بایدثابت نمایدملک به توسط ناقل صحیح به اومنتقل شده است.
تعارض تصرف فعلی وتصرف سابق:
ازظاهرمسئله چنین بر می آیدکه تصرف مالکیت سابق مقدم است برتصرف فعلی، دراین
موردشخصی که سابقا ملکی رادرتصرف داشته وفعلامتصرف آن نیست وادعا می کندملک موردادعاسابقا مال وی بوده است ،بایدبتواند مالکیت خودرااثبات نماید.
اصل براین است که بین تصرف فعلی وسابق ،اولویت باتصرف فعلی است بنابراین متصرف سابق بایدمالکیت خودراثابت کند .
*ماده37:آقای الف متصرف فعلی است وآقای ب مدعی مالکیت همان ملک.باتوجه به ماده35اصل براین است که متصرف فعلی مالک است،امااگرشخص الف اقرارکندکه این ملک قبلا متعلق به شخص ب بوده، دراینجا بایدخودالف اثبات کندکه ملک بصورت صحیح به اومنتقل شده است.
درماده29علاقه افرادنسبت به اموال تعیین شده است. حق انتفاع شاخه ای ازمالکیت است که بوسیله قراردادمشخص می شود.حق انتفاع حقی است عینی وبایدموضوع آن شییءمادی باشد.درحق انتفاع دونفرشرکت دارند{1-مالک2-منتفع}
انواع حق انتفاع :
1-عمری ماده41:یعنی حق انتفاع درطول عمرکه به سه صورت وجوددارد:
الف:تمام عمرمالک:مالک به شخص موردنظراین حق رامی دهدتامادامی که مالک زنده است او ازمنافع باغ یا. . . بهره مندشودو بافوت مالک قراردادساقط می شود.
ب-تمام عمرمنتفع :مالک به شخص موردنظراین اجازه را می دهدتازمانی که خودمنتفع زنده است حق انتفاع ازباغ یا. . . راداردوبافوت مالک قراردادساقط
ج-تمام عمریک شخص ثالث:مالک به شخص موردنظراین حق رامی دهدکه به اندازه عمرفردسومی که درقراردادنیست ازملک استفاده کندوبافوت شخص ثالث استفاده ازمنافع پایان می یابد.
ماده42رقبی:حق انتفاعی است که درقراردادآن مدت تعیین ومشخص می شود.مثلا :فردالف به ب اجازه می دهدبه مدت پنج سال ازمنافع استفاده کند.
*تفاوت عمری وسکنی دراین است که مدت برقراری انتفاع ازطرف مالک تعیین می شودوارتباطی به عمرطرفین یاشخص ثالث ندارد.
حق سکنی ماده43:اگرحق انتفاع ناظربه سکونت درمحل باشدسکنی نامیده می شود،حق سکنی ممکن است به دوصورت عمری ورقبی شکل بگیرد.
ماده44:حبس مطلق:دراین نوع قراردادهیچ نوع الزامی به تعیین مدت بین مالک ومنتفع نیست،امامالک این حق راداردکه حق انتفاع رابصورت مطلق به غیرواگذارنمایددراین صورت دارای دواثراست:
1-مالک هروقت که بخواهدمی تواندازحق خودرجوع کند.
2-بافوت مالک حق انتفاع ساقط می شود.